91009290 (021)
تهران ، شهریار ، میدان حافظ
info@AranSoft.ir

جزئیات وبلاگ

ویژگی‌های یک شهر مدرن

به نظر شما چگونه می‌توان تاریخ و میراث یک شهر را با نوسازی آن در راستای مدرنیته حفظ کرد؟

اگر اقداماتی که بناست یک شهر را در جهت مدرنیته نوسازی کند به درستی و با توجه به زیرساخت‌های مورد نیازش صورت گیرد، تاریخ، فرهنگ و سنت به تمامی حفظ خواهد شد. اگر بخواهم نمونه موفق این فرآیند را برای شما مثال بزنم باید به شهرهای اروپایی اشاره کنم که همان‌طور که شاهدیم میراث و داشته‌های تاریخی‌شان را به خوبی حفظ کرده‌اند. انتقادهایی که برخی در این زمینه مطرح می‌کنند، از جانب کسانی طرح می‌شود که تاریخ شهرسازی اروپاییان را به درستی مطالعه نکرده‌اند. امروز شما اگر به شهرهای اروپایی سفر کنید به وضوح خواهید دید که چگونه مدرنیته و میراث تاریخی در کنار یکدیگر نشسته‌اند و به توسعه شهرها کمک کرده‌اند. اروپایی‌ها ضمن حفظ سنت‌های تاریخی و کهن خود، به نوسازی جامعه و شهرهایشان در راستای مدرنیته پرداخته‌اند، به گونه‌ای که ویژگی‌های اجتماعی، رفتاری و تاریخی آن‌ها به خوبی حفظ شده است. زمانی که ما صحبت از نوسازی یک شهر می‌کنیم، باید بدانیم که مقصود ساختن ساختمان‌های بلند مرتبه نیست، بلکه ابتدا به ساکن زیرساخت‌هایی است که با فلسفه مدرنیته و گزاره‌های آن همخوانی داشته باشد.
در حال حاضر شما اگر به ترافیک نگاه کنید، به سادگی درخواهید یافت که حتی هنوز فرهنگ رانندگی در جامعه ایرانی هضم نشده و معضلات فراوانی در این ارتباط وجود دارد. ما هنوز رفتار مخصوص خودرو و رفتار اتومبیل محور را نمی‌دانیم. در مثالی دقیق تر دو نفر که از کنار هم می‌گذرند نه رفتار رایج کنونی در دنیا را رعایت می‌کنند و نه رفتار سنتی خود را در پیش دارند. به طور مثال در حین رانندگی اگر با من برخورد کنید و من معلم قدیمی شما باشم به ترتیبی سرعت را کم کرده و به من راه می‌دهید، در حالی که این رفتار در فرهنگ بین‌المللی رفتاری کاملا غلط است. ما در سنت‌های فرهنگی و تاریخی خود احترام متقابل را آموخته‌ایم، اما این سنت‌ها را با گزاره‌های مدرنیته تطبیق نداده‌ایم. قواعد راهنمایی و رانندگی از احترام آدم‌ها به یکدیگر نشأت می‌گیرد، اما جامعه ایرانی هنوز به رعایت آن‌ها آگاه نشده است.

اشاره به موضوع کاستی‌های فرهنگی در جامعه ایرانی کردید. امروز یکی از معضلات اصلی در کشور موضوع حاشیه‌نشینی است. برخی کارشناسان بر این عقیده‌اند که حاشیه‌نشینی ابتدا باید در سازمان اجتماعی حل شود و سپس به حل آن در کالبد شهر پرداخت. نظر شما در این ارتباط چیست؟

نه، من با این عقیده موافقت ندارم. حاشیه‌نشینی در حوزه شهرسازی در برنامه‌ریزی و برنامه‌سازی غلط در نیم قرن گذشته ایران ریشه دارد. این معضل از حدود 60 سال پیش و کمی فراتر از نیم قرن شروع شده است. ما سنت استقرار داشتیم. جامعه‌ای داشتیم با بیش از 60 هزار روستا و نزدیک به 200 شهر و این آمار تا پیش از دهه 40 و تا میانه دهه 40 به همین شکل بود. جامعه در پایگاه اقتصادی کشاورزی و دامداری با هم مراوده داشتند. پس از دهه 40 و پس از اصلاحات ارضی، اصولی که در اعلامیه انقلاب سفید مطرح شد، سبب شد تا بدون هر‌گونه برنامه‌ریزی مهاجرت از روستاها به شهرها آغاز شود. این جریان بعدها به شکل دیگری تداوم پیدا کرد. این تداوم به برخی از اتفاقات کشور بازمی‌گردد از جمله افزایش قیمت نفت در سال 1353 که با فساد اداری و مالی همراه شد. این فساد قیمت نفت را به شهرها سرازیر کرد و درآمد نفت وارد شهرهای بزرگ شد و هر چه شهر بزرگ‌تر بود به شکل مغناطیسی پول نفتی را که به هیچ عنوان با سامانه تحول دو سه هزار ساله کشورمان تطابقی نداشت وارد شهرهایی چون تهران، اصفهان، شیراز،‌ مشهد و تبریز کرد. در نتیجه روستاهای فعال دچار عدم توازن جمعیتی شده و به سمت شهرها کشیده شدند. اصلاحات ارضی، ورود روستاییان به شهر و بالا رفتن ساخت‌و‌ساز و شهرهایی که برای این جمعیت روستایی آمادگی نداشت، به شکل‌گیری حاشیه‌نشینی منجر شد. این معضل پس از انقلاب به شکلی مضاعف تشدید شد. نخست به دلیل تداوم سیاست‌های پیشین و دیگری شعارهای خام و نپخته‌ای که از سوی انقلابیون مطرح می‌شد. شعارهایی همچون تقاص گرفتن از ثروتمندان به نفع فقرا و در نتیجه حجم عظیمی از مهاجرت‌ها از روستاها به شهرهای کوچک و از شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ رخ داد. در طول نیم قرن گذشته هرگز نتوانستیم برنامه‌ای را در حوزه شهرسازی به درستی تصویب کنیم. تمام برنامه‌های ما در نیم قرن گذشته بخشی و نفت محور بوده است. هر جایی که نفت توانسته جذب شود به برنامه‌های بخشی پرداختیم و در نتیجه حاشیه‌نشینی به عنوان نمود کالبدی از عدم وجود برنامه و تحولی سازنده خود را نشان داد.

نظر شما در ارتباط با طرح مدیریت یکپارچه شهری چیست؟

به عقیده من اجرایی شدن این طرح کاملا ضروری است، اما با فهم درست. برخی گمان می‌برند که این طرح یعنی انتقال تمام مسئولیت‌ها به شهردار یا شهرداری در حالی که مدیریت یکپارچه، یعنی سازگاری میان تمام نهادهای شهر. مهم‌ترین مسئله فهم یکپارچگی است و همین نیز پایه‌ای دارد و با الگوی امروزی ما از شورای شهر قابل انجام نیست. با صراحت عرض می‌کنم ما امروز شورای شهر نداریم، بلکه شورای شهرداری داریم. مدیریت یکپارچه‌ای که بتواند شهرها را اداره کند باید شهردار هر شهری را مستقیما از جانب مردم منتخب کند. در حوزه شهری شهردار باید طبق قانون قدرتی داشته باشد و بین کانون‌های قدرت، نهاد‌ها و منافع شهر هماهنگی ایجاد کند. فاضلاب، برق‌رسانی و… هر کدام سازمان مربوط به خود را دارند که هماهنگی میان آن‌ها قاعده خاصی دارد.

ایجاد کامنت