انگیزهی قدرت[۱]:
رهبران اجرایی اثربخش، نیاز به قدرت برای کنترل منابع دارند. رهبرانی که انگیزۀ قدرت در آنان قوی است، معمولاً از سه ویژگی شاخص دیگر نیز برخوردارند، یعنی؛ (۱) قدرت خود را با توانمندی، شور و حرارت قابل توجه در گروه اِعمال میکنند؛ (۲) زمان زیادی را برای تفکر دربارۀ شیوههای تغییر رفتار و فکر دیگران، صرف میکنند و (۳) به پایگاه و منزلت خود در بین کسانی که دور و بر آنان هستند، اهمیت میدهند. نیاز قوی برای قدرت از آن جهت برای یک رهبر اهمیت دارد که باعث میگردد نسبت به اِعمال نفوذ بر دیگران، علاقهمند باشد. نیروی مورد نیاز برای ارضای انگیزۀ قدرت را میتوان از طریق کسب موقعیت مناسب، یا به وسیلۀ توسعۀ قدرت شخصی، به دست آورد.
انگیزهی پیشرفت[۲]:
مدیرانی که از موهبت رهبری نیز برخوردار هستند، از پیشرفت، کسب موفقیت به خاطر اِتمام یک کار و تحقق یک هدف، شاد و مسرور میشوند. انگیزۀ پیشرفت باعث اثربخشی و کارآمدی دو گروه از رهبران، یعنی رهبران کارآفرین و مدیران در استخدام[۳] (یعنی مدیرانی که تصدی پُست مدیریت در یک سازمان را برعهده دارند)، میشود.
توانایی برای حل مشکل:
یکی از نظریههای جدید رهبری، از واقعیتی که سالهای بسیار شناخته شده بود حمایت میکند، یعنی؛ رهبران اثربخش از توانایی قابل توجهی در حل مشکل، برخوردار هستند.
اعتماد به خود[۴]:
برای یک رهبر این نکته اهمیت بسیار دارد که در موقعیتهای مختلف و به شیوهای واقعبینانه و معقول، احساس اعتماد به خود را داشته باشد. رهبری که خودانگیخته[۵] است، بدون نیاز به گزافهگویی یا سلطهجویی، اعتماد را به افراد تحت نظارتش نیز القا میکند. برخوردار بودن از احساس اعتماد به خود یا اتکا به نفس جزء ویژگیهای رهبران اثربخش میباشد و اشاره به رفتاری است که شخص در موقعیتهای مختلف، از خود نشان میدهد. معنی دیگر اعتماد به خود، آرام بودن در شرایطی است که فرد تحت فشار روانی قرار گرفته است. بر این اساس، میتوان چنین نتیجه گرفت که وقتی یک رهبر از اعتماد به خود یا اتکای به نفس برخوردار است که برای مثال درخواست غیرمعقول یکی از کارکنان کلیدی تحت نظارتش را با مهارت و ورزیدگی، حل و فصل کند.
مرجع کنترل بیرونی:
رهبران اثربخش معتقدند مسئول یا علت اصلی رویدادهایی که برایشان پیش میآید، خود آنان هستند. نتیجۀ یک مطالعه نشان داده است رهبرانی که در پُست سرپرستی(مدیریت پایه) به کار مشغول هستند و مرجع کنترل آنان نیز درونی است، مورد علاقۀ افراد تحت نظارتشان هستند. یکی از دلایل اینکه شخص دارای مرجع کنترل درونی، قدرتمندتر از فرد دارای مرجع کنترل برونی[۶] ادراک میشود آن است که مسئولیت رویدادهایی را که به وقوع میپیوندد، میپذیرد. در مقابل، رهبری که مرجع کنترل او برونی است، دلایل یا علل هرگونه شکست یا ناکامی پیش آمده برای واحد تحت نظارتش را، عوامل برونی (مقامات بالاتر، کمکاری افراد، تورم، فساد اداری و …) میداند و معتقد است که خود او در مشکلات پیش آمده، هیچ نقشی ندارد.
شوخ طبعی:
اکنون بهرهگیری اثربخش از شوخطبعی، جزء مهمی از شغل رهبری، تلقی میشود. شوخطبعی باعث میشود تنش و یکنواختی کار کاهش یابد و خصومتها، فرونشانده شوند.
چشمانداز:
رهبرانی که در سطوح بالای مدیریت سازمانها قرار گرفتهاند، باید تصویر ذهنی و چشم انداز روشنی نسبت به اینکه سازمان تحت نظارتشان به کجا میرود و چگونه باید این مسیر را طی کند، داشته باشند.
دل و جرأت:
نتایج یک بررسی در رابطه با ۲۰۰ مدیر ژاپنی و آمریکایی نشان داد که دل و جرأت یکی از صفات مهم رهبری است. دل و جرأت یا شجاعت در مدیریت یعنی بیان عقاید و نظریاتی که با نحوۀ تفکر جاری در سازمان، متفاوت باشد و مدیر معتقد است که دیدگاه متفاوت، میتواند برای سازمان، مزایای بیشتری داشته باشد. گاه عقاید، دیدگاه یا نظریات مدیر پردل و جرأت، در تأیید تغییر و در مواردی نیز در تأیید حفظ وضع موجود و پرهیز از تغییرات است.
هوش هیجانی:
یکی دیگر از ویژگیهای مهم و لازم برای موفقیت در رهبری، برخوردار بودن مدیر از هوش هیجانی است. به اعتقاد گولمن، رهبران واقعاً مؤثر و موفق، با برخوردار بودن از درجات بالای هوش هیجانی، به سطوح بالای موفقیت و اثربخشی در رهبری میرسند. هرچند ممکن است مؤلفههای هوش هیجانی، یعنی؛ خودآگاهی، خودنظمی، انگیزش، همدلی و مهارت اجتماعی، ساده و با دنیای کسب و کار، بیربط به نظر برسند